وعده به مثابه كشك/روزنامه اعتماد/30 بهمن1402

محمود فرخ خراساني چنين سروده است: 
وفا به وعده نكرد از هزار يك، آري
هزار وعده خوبان يكي وفا نكند
اينكه چرا اين شاعر كساني را كه از هزار وعده حتي به يكي هم وفا نمي‌كنند، «خوبان» ناميده، خودش محل اشكال جدي است. شايد شاعر ماخوذ به حيا بوده و چه بسا اصلا مي‌ترسيده و اين احتمال هم قابل ناديده گرفتن نيست كه او به رغم آن همه نامرادي، توان دل كندن از «يار» و چاپلوسي در برابر آن را نداشته است!
به هر حال وقتي «خوبان» هم از هزار وعده خود به يكي از آنها وفا نكنند، با چه نوع محاسبه‌اي از «غيرخوبان» بايد انتظار داشت كه به وعده‌هايشان وفا كنند؟ ظاهرا وعده اصلا براي وفا به آن نيست چه از طرف خوبان باشد چه از طرف غيرخوبان! وعده گويي براي سركار گذاشتن ساده‌دلان است و خداوند مرا هم از ساده‌دلان قرار داده است.
سال پيش كه معترضان به شرايط كشور راهي خيابان شده بودند، از طرف اغلب مسوولان به ويژه سران قوا، هر روز وعده داده مي‌شد كه به زودي شاهد تحولي بي‌نظير و چشمگير در حكمراني خواهيم بود و در كنار آن، حق اعتراض به سياست‌هاي جاري در چنان سطحي به رسميت شناخته خواهد شد كه در چهارگوشه هر شهر اماكن و مراكز وسيع و طويلي براي حضور معترضان تعيين مي‌شود تا آنها با تشريف‌فرمايي به آن امكان هر اندازه كه حوصله و انرژي دارند، صداي اعتراض‌شان را بلند كنند تا گوش فلك را كر كند! به واقع، همگي بر اين دو مقوله چنان اصرار و پافشاري از خود نشان دادند كه من ساده‌دل، ناديده گرفتن آن را خلاف مروت پنداشتم و درباره آن چه تحليل‌ها كه ننوشتم!
حالا حدود يك سال و نيم از عمر آن وعده‌ها گذشته است و من ذره‌بين برداشته‌ام يا به قول مولانا شمع به دست گرفته‌ام و در هر پستويي دنبال نشاني از تحول در حكمراني و به رسميت شناختن حق اعتراض مي‌گردم اما دريغ از كوچك‌ترين نشانه! تحول كه سهل است، گويي روند امور به قول ما كرماني‌ها پس‌پسكي هم شده است! تازه برخي به يادشان افتاده است كه مشكلاتي مانند ترافيك و آلودگي هوا و بحران آب و محيط زيست و تورم مزمن از دوران شاه به ارث رسيده و اگر او اين مشكلات را ريشه‌اي حل مي‌كرد، امروز ما دچار اين همه مصيبت نمي‌شديم اما آن «گور به گور شده» و نخست‌وزير «گور به گور شده»‌اش بلد نبودند يا از اربابان‌شان دستور نداشتند كه مشكلي را به‌طور ريشه‌اي حل كنند! در حوزه‌هاي ديگر هم كه اساسا مشكلي نيست كه كسي بخواهد نسبت به آن اعتراض داشته باشد. خوشبختانه كشور در مسير آباداني و سازندگي چارنعل به پيش مي‌تازد و فتح قله‌ها در يك قدمي است. نق و نوقي هم كه برخي از اين روشنفكرنماها مي‌زنند، همه‌اش ناشي از غرب‌زدگي و خودباختگي آنان است كه چشم ديدن پيشرفت‌هاي محيرالعقول وطن خود را ندارند و دايم چشم‌شان به همان فرنگي است كه در آنجا درس خوانده‌اند. از كوزه همان تراود كه در اوست. اين مردمي هم كه در كوچه و خيابان لب به شكوه و شكايت مي‌گشايند يا از پيشرفت‌هاي روزافزون كشور اصلا خبر ندارند يا تحت تاثير اين چند شبكه تلويزيوني خارج از كشورند كه از جانب امريكاي جنايتكار و رژيم سفاك صهيونيستي ماموريت دارند تا مردم را نسبت به شرايط كشور بدبين كنند و آنها را نسبت به فرهنگ خود بيزار سازند.
با اين وضع، اولا كه همه‌چيز بحمدالله دارد به خوبي و خوشي و مباركي پيش مي‌رود و چه نياز به تحول؟ مگر منظور از تحول اين باشد كه بخواهند طبق ميل اين غربگراها عمل كنند و كشور را بفروشند! ثانيا اگر كسي به اين وضعيت گل و بلبل معترض باشد از سه حال خارج نيست. يا ناآگاه است كه بايد به هر طريقي شده آگاهش كرد. يا خداوند بر دل و چشم و گوشش مهر زده كه امكان ديدن نور و درخشندگي را ندارد يا اينكه از جانب اربابان خود ماموريت يافته تا دست به توطئه بزند كه تكليف اينها هم روشن است و حداقل اتهام‌شان بغي و كمترين مجازات‌شان مرگ است!
بيش از اين چي مي‌خواين؟

تبلیغ شما
طراحی شده توسط me