سه اشتباه استراتژيك  دولت انگلستان !

!سه اشتباه استراتژيك  دولت انگلستان 
سيد عطاءالله مهاجراني
ريشي سوناك (۱۹۸۰-) نخست‌وزير انگلستان از جمله رهبران سياسي است كه بخت يارش شد و در جايگاه نخست‌وزيري قرار گرفت. يعني قبل از نخست‌وزيري رييس حزب نبود. حزب محافظه‌كار را در يك رقابت انتخاباتي به پيروزي نرسانيد؛ بلكه به دليل بحراني كه در رهبري حزب محافظه‌كار پيش آمد، به ويژه بعد از نخست‌وزيري بانوي محترمي كه افتخار كوتاه‌ترين دوران نخست‌وزيري در تاريخ انگلستان را يافت؛ خانم ليز تراس (۱۹۷۵-) كه فقط 15 روز نخست‌وزير بود. كمتر از نصف دوران نخست‌وزيري شاپور بختيار كه پس از ۳۷ سال سلطنت محمدرضا شاه، بخت يارش شد و ۳۷ روز آخرين نخست‌وزير نظام پادشاهي بود. اكثر وزرايش را به وزارتخانه‌ها راه نمي‌دادند و پريشان احوال بودند، و كم و بيش در ساختمان نخست‌وزيري جلسات دورهمي تشكيل مي‌دادند. خانم ليز تراس به همه‌چيز شبيه بود، جز نخست‌وزير انگلستان! بديهي بود كه نمي‌ماند، رفت و ريشي سوناك آمد. حال كه آمده است، اولا در درون حزب محافظه‌كار با دشواري‌هايي روياروست. مثل ماجرايش با سوئلا بريومن وزير سابق كشور كه براي خود نقش نخست‌وزير ساز قائل بود. نامه تند بي‌سابقه‌اي بعد از بركناري به سوناك نوشت و يادآور شد كه من تو را نخست‌وزير كردم!
 ثانيا تصميم ريشي سوناك و دولت او بر همراهي با امريكا در يورش به يمن به نظرم نياز به تامل جدي دارد، نخست‌وزير انگلستان شايسته بود به اندازه ماكرون، رييس‌جمهور فرانسه تدبير به خرج مي‌داد و وارد اين ماجرا نمي‌شد. مگر ايشان كتاب خاطرات توني بلر را نخوانده‌اند؟
توني بلر كه در خاطراتش نوشته است، مردم يا روزنامه‌نگاران به او توني بلاير، توني دروغگو لقب داده بودند! درباره همراهي انگلستان با امريكا در حمايت از مجاهدان افغانستان (طالبان + القاعده)، عليه شوروي، و حمايت از صدام حسين عليه ايران، باور دارد كه جورج بوش و او مرتكب اشتباه استراتژيك شدند. نوشته است: «ما مثل همان كاري كه در افغانستان كرديم، به عراق تسليحات داديم. تا ايران را محدود و كنترل كند. چنان كه مي‌خواستيم شوروي نفوذش محدود شود. اين يك اقدام تاكتيكي بود كه به خطاي استراتژيك منجر شد. » (۱) 
 توني بلر آرزو مي‌كند كه ‌اي كاش، چنان اشتباهي را مرتكب نشده بود! (۲) 
آيا اين هماهنگي انگلستان با امريكا در موضوع يمن سومين اشتباه استراتژيك دولت انگلستان نيست؟
در واقع امريكا و انگلستان و البته متحدان با حمايت از مجاهدان و طالبان و القاعده، ناگزير شدند كه بهاي سنگيني بر كشور و ملت افغانستان و نيز ارتش امريكا و انگلستان وارد كنند. زيان‌هاي هنگفت اقتصادي و مالي ماجراي ديگري است و نيز پيامدهاي 20 سال اشغال كه همچنان آثار خود را نشان مي‌دهد. در مورد صدام و عراق نيز، ناگزير شدند به اشغال عراق، البته بر مبناي افسانه به وجود سلاح‌هاي كشتار جمعي دست بزنند كه سرانجام اشغال آن هم آشكار است.
اما حمله به يمن، از چند جهت شگفت‌انگيز است: 
۱- يمني‌ها تجربه جنگي بيش از هفت‌ساله را با عربستان و امارات دارند. در پشت صحنه جنگ بديهي است كه سلاح و مشورت امريكايي- انگليسي وجود داشته است. منتها به نتيجه نرسيدند و عمليات «توفان اراده» روي دست همه مانده است.
۲- يمني‌ها نشان داده‌اند كه مردمي با استقامت ، خستگي‌ناپذير و جنگجويند. 
۳- تجربه افغانستان و عراق كه هنوز زخم‌هايش تازه است.
۴- به گمانم، سياست دولت محافظه‌كار انگلستان در انتخابات آتي به نفع حزب محافظه‌كار تمام نخواهد شد. اين اجتماعات ميليوني شنبه‌هاي لندن و ديگر شهرهاي انگلستان در حمايت از فلسطين، وقتي به پاي صندوق‌هاي راي بروند، معلوم است كه به حزب محافظه‌كار راي نخواهند داد.
به نظرم ريشي سوناك اگر كتاب توني بلر را هم خوانده، دقيق نخوانده است، بلر همراهي با امريكا را بحران‌زا و اشتباه استراتژيك خوانده است. اين همراهي امروزه به دليل جنگ غزه حساسيت بيشتري يافته است.
پي نوشت: 
 (1) . Tony Blair, A Journey, London, Huchinson, 2010, p388 “ But by God! I wished I wasn’t doing that! “ 
 (2) ibid, p 435

تبلیغ شما
طراحی شده توسط me